زندگی نامه نسیمی + درباره نسیمی شاعر آذربایجانی بیشتر بدانیم


دوزلو اوغلان وبلاگلارینین یاخشی اولماقی اوچون آتیل باتیل فروشگاهین دان آلیش وئریش ائدین

سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفی در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سروده‌است. ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. سازمان بین‌الملی یونسکو به خاطر کوششهای وی در اشعار انسانی و صلح جهانی در سال ۱۹۷۳ این سال را سال نسیمی اعلام کرد.

محل تولد

با توجه به اینکه از جزییات زندگی نسیمی اطلاعات کمی در دست می باشد لذا در مورد محل تولد او موارد مختلفی بیان می گردد. طبق نظر ادوارد براون وی متولد شهر بغداد [۱] بوده و برخی دیگر او را متولد شیراز [۲] می دانند .البته تولد او در آذربایجان مسجل است و عده ای بسیاری از علما اورا متولد شهر اورمیه آذربایجان میدانند.

سبک شعر

دیوان نسیمی حاوی قالبهای متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی اکثرا به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است.

نمونه‌ای از شعر نسیمی بیت زیر است:

منده سیغار ایکی جهان من بو جهانه سیغمازام
گوهر لامکان منم کون و مکانه سیغمازام

هر چند دو جهان در وجود من گنجیده، من در این دنیا جای نمگیرم
من گوهر لامکان هستم که به کائنات و مکانها نمی گنجم

بیت بالا نمونه بارزی از سبک عرفانی نسیمی و عقاید حروفیه است. در این بیت شاعر به دنیای مادی و متقابل آن یعنی جهان معنوی اشاره می‌کند و اینکه انسان حاصل از اتحاد این دو جهان است. بنابر این انسان از لحاظ روحانی از همان عنصر روحانی پروردگار خویش مایه دارد. لغت لامکان در اصطلاح عرفا معنی خدای را دارد. بنا به اعتقادات نسیمی هرچند انسان قادر به درک پروردگار نیست ولی بایستی در شناخت او کوشش نماید. او شناخت نسبی را از طریق خودشناسی ممکن می‌داند.

در سال ۱۴۱۷ میلادی و در شهر شام بر سر پایبندی به عقایدش زنده زنده پوست بدنش کنده شده و سپس بدن مبارک این شاعر و فیلسوف آذربایجان تکه تکه شده تا درس عبرتی برای شاگردان و همفکرانش شود. ای بلبل قدسی نه گرفتار قفسسن سیندیر قفسی تازه گلستان طلب ایله “ای بلبل قدسی برای چه گرفتار قفسی بشکن قفس را و گلستان تازه ای خواه”

زاهدین بیر بارماغین کسسن دونر حق دن کئچر
گور بو میسکین عاشیقی سربا سویورلار آغلاماز

اگر انگشت یک زاهد بریده شود، توبه کرده و از حق میگذرد – اما این عاشق مسکین را ببین که پوستش از سر تا به پا کنده شده ولی دم نمیزند.

سيد عمادالدين نسيمي و مكتب حروفيه

ائی خسته کؤنول، دردینه درمان طلب ائیله،

گر جان دیلر اینسان، یئری، جانان طلب ائیله!

ائی بولبولو قودسی نه گرفتار قفس سن؟

سیندیر قفسین تازه گولوستان طلب ائیله!

سید علی سید عمادالدین نسیمی،بزرگ مرد شعر فلسفی ایران،تخلص به حسینی، سید، سید حسینی و مشهورتر، نسیمی. سال و محل تولد وی بر همگان پوشیده است. معتبرترین تاریخ را 1369 میلادی در شاماخی گفته اند. تحصیلات خود را در شاماخی کسب کرد. به تمامی علوم زمان خود احاطه داشته؛ من جمله منطق، حکمت، فقه، عروض، قافیه، ریاضیات، نجوم، عرفان و فلسفه.

ابتدا به تبلیغ حلاج منصور حسینی (حلاج منصور حسینی در عصر دهم به علت اناالحق گویی به دار آویخته می شود. بعد از ریختن خون وی با خون حلاج حروف انا الحق نمایان می شود) به حسینی، سید و سید حسینی تخلص می کرد.

بعد از آشنایی با نعیمی تبریزی در سال 1386 میلادی به مکتب حروفیه و فلسفه ی وحدت ذات (فلسفه ی وحدت ذات اختلاف در نظر عرفان میان عارفان بزرگ است) روی آورد. بعد از آن به نسیمی تخلص کرد و تمامی اشعار بعد از آن با تخلص نسیمی سرود.

در سال 1394 فضل الله نعیمی به دست فرزند تیمور خان، میرانشاه کشته شد.بعد از مرگ نعیمی،نسیمی به وصیت وی، آزربایجان را به قصد آنا دولو (آناطولی یا ترکیه ی امروزی) ترک گفت. سپس آنا دولو را به قصد حلب سوریه ترک کردبه خاطر اشعار فلسفی و پیچیده ی نسیمی، بسیاری از حاکمان و روحانیان با وی به دشمنی برخاستند. و وی را مرتد از دین اسلام خواندند. از طرفی به خاطر حمایت از مردم مظلوم ، دشمن درجه ی یک فرزند تیمور خان گشت. و همچنین به خاطر اشعار ی که در ستایش اهل بیت بود، اهل تسنن نیز با وی به دشمنی برخاستند. به همین خاطر وی دشمن مشترک غارتگران مغول، روحانی نماهای شیعه و تند رو های سنی گشت. به همین سبب بعد از حبس و شکنجه های فراوان در زندان حلب سوریه به طرز وحشتناکی همانند مرگ شخصی که سال ها وی را تبلیغ می کرد (حلاج منصور حسینی) زندگی را بدرود گفت.

در مورد مرگ وی نوشته اند که:

یکی از شاگردان نسیمی در میدان حلب شعری از نسیمی می خواند

(حق بین نظری باید تا روی مرا بیند

چشمی که بود خودبین کی روی خدا بیند)

سربازان حلب که به دنبال نسیمی بودند، بعد ازشنیدن شعر جوان را دستگیر وی تحویل حکومت می دهند در هنگام به دار آویختن شاگرد جوان، نسیمی خود را معرفی کرده و شاگرد را آزاد می کنند. دادگاهی تشریفاتی بر علیه نسیمی تشکیل می شود. ولی از آنجایی که بزرگ مردی نسیمی بر همگان معلوم بود همگی از دادن رأی مرگ بر علیه نسیمی امتنا می ورزند.الا یک نفر به نام شهاب الدین بن هلال، دشمن خونین شیعیان، به تنهایی مسؤلیت اعدام نسیمی را به عهده می گیرد.وی نسیمی را به اتهام انا الحق گویی خارج از دین می خواند.و وی را مرتد و نجس می خواند.تا جایی که حکم قطع عضو تماس گیرنده با نسیمی را صادر می کند.در هنگام اجرای حکم دادگاه(زنده زنده پوست نسیمی را می کنند و دست و پاهایش را قطع می کنند) خون زیادی از شاعر می رود و یکی از زاهدان به طعنه می گوید: “تو که آنقدر اناالحق می گویی پس نباید از مرگ هراسی داشته باشی! پس چرا این گونه از ترس رخت زرد شده.

نسیمی بالفور جواب می دهد:

آندم که اجل موکل مرد شود

آهم چو دم سحر گهی سرد شود

خورشید که پر دل تر از آن چیزی نیست

در وقت فرو شدن رخش زرد شود

از قضا به هنگام پوست کندن شاعر، قطره ای از خون وی به انگشت حکم دهنده که در محل اجرای حکم حاظر بود، می چکد. مردم که به دنبال چنین فرصتی برای رسوایی بن هلال می گشتند. همگی خواستار قصع انگشت حکم دهنده می شوند. ولی وی با بی شرمی می گوید:

من این سخن را به عنوان مثال زدم.

نسیمی با آن حال دگرگون می گوید:

زاهیدین بیر بارماغین کئسسن دؤنر حقدن گئچر

گؤر بو میسکین عاشیقی سرپا سویارلار،آغلاماز!

ترجمه:

زاهد از بهر یک انگشت ز حق روی گردانید

پوست گیرند ز عاشق بنگر باکم نیست

و بدین ترتیب نسیمی در سال 1417 میلادی به شهادت رسید. آرامگاه او هم اکنون در حلب زیارتگاه زائران است. بر روی سنگ مزار او چنین نوشته اند:

یؤزؤلدؤن دؤنمدون مردانلیگدن

خدایه بیله دیر حب صمیمی

کثافدن چیخیب اولدون به حقه

گلستان الهی نین نسیمی

ترجمه:

بریده بریده شدی و از مردانگی روی بر نگرداندی

خدایا این چنین است عاشق بودن

از دنیای کثیف بیرون شدی و به سوی حق شدی

نسیم گلستان الهی

نسیمی به سه زبان عربی،فارسی و ترکی آثار گرانبهایی به جای گذاشت. متأسفانه دیوان عربی وی گم شد. (احتمالاً به دلیل اشعاری در مدح اهل بیت(ع)، این دیوان پس از مرگ وی در همان زمان ها از بین رفته است (دیوان فارسی وی نیز ناقص است. دیوان کامل ترکی وی برای اولین بار به تصحیح پروفسور صدیق در سال جاری به چاپ رسید.با همه ی ستمی که در طول زندگانی بر وی شد. شعری با مضمون شکایت در آثار وی نمی توان یافت. تمامی اشاعر او در تبلیغ فلسفه ی وحدت ذات،حروفیه (حروفیه مکتبی است که مؤسس آن نعیمی بود. که خود اختلاف در فلسفه و عرفان است) و عرفان است. از اشعار شاعر معلوم است که وی از بزرگانی چون،نظامی،مولوی،عطار و حافظ تأثیر گرفته و بر شاعران بزرگی بعد از خود، چون:

حبیبی،کیشوری، حقیقی ، فضولی، ختایی، قوسی، غیبی، محیطی، جعفری، نباتی، انوار (با وجود اینکه قاسم انوار به تبعیت از نسیمی شعر سروده است و با وجود شاعران بزرگی چون مولانا محمد فضولی ،انوار را بزرگترین شاعر آذربایجان خوانده اند.به هر صورت این اختلاف سلیقه ای است که مابین صاحبنظران وجود دارد.) و بسیاری دیگر تأثیر گذاشته است. غزل ترکی آزربایجان در قرن هشتم هجری با نسیمی تحولات تازه ای را تجربه می کند. تاثیراتی که نسیمی بر غزل ترکی آزربایجان داشت، تنها برای دوره او نه، بلکه برای تمام ادوار شعری تعیین کننده بود. او به غزل ترکی آزربایجانی “جانی تازه، معنی جدید، مضمون نو، مسیر تازه ای” داد. غزلیات قاضی بورهان الدین اگرچه به لحاظ سبک اصالت بیشتری دارد، اما از لحاظ وزن، فاقد نظم و روانی کافیست. این مساله برای اشعار آن دوره طبیعی می نماید چه غزل ترکی آزربایجان در این اعصار مراحل تکوین و تکامل خود را می پیماید. هنوز جا برای کار و صیقل یافتن غزل ترکی آزربایجان زیاد است. این مساله تنها شامل سبک و وزن نشده و جنبه های فکری، بدیعی و بیانی را نیز شامل می شود.

نسیمی از میراث شعرای پیشین ترک و فارس و عرب برخوردار بود. همین مساله باعث می شود تا وی تمام فنون و ظرافت های شعر شرقی را دارا باشد. بکارگیری همه این مطالعات و داشته های ادبی، به همراه روحیه مبارز و اعتقادات باطنی و عرفانی، باعث شد تا نسیمی مضامین فلسفی و اجتماعی را که روح اعتراض و مبارزه در آنها نمودار است وارد غزل ترکی بکند. نسیمی با مهارت ثابت کرد که عشق و شور جوانی و محنتهای عاشق رنج دیده و بیوفایی زیبارویان، تنها مضامین قابل توجه شعر و شاعر نخواهد بود. اگر شاعر دستمایه و قدرت آن را دارا باشد غزل قابلیت آن را دارد تا مضامین فلسفی، عرفانی و اجتماعی را نیز به ماده شعر تبدیل کند.

قرن 7 و 8 هجری شاهد تحولات بنیادین در ادبیات تمام منطقه است. در قلمرو ترکان سلجوقی و در آسیای صغیر، مولوی و یونوس امره در سبک و زبان خود تبدیل به اسطوره های ابدی می شوند. در فارس نیز سعدی و حافظ به همین سیاق. در همه این موارد مضامین عرفانی، فلسفی و اجتماعی به ظهور و بروز می رسند و رشد و پختگی خود را به نمایش می گذارند. و در آزربایجان ترکها، نسیمی انگار که نقطه تلاقی همه این بزرگان است:

دۆشدۆ یئنه دلی کؤنۆل گؤزلرینین خییالینه

کیم نه بیلیر بو کؤنلۆمۆن فیکری ندیر، خییالی نه ؟

آلی ایله آلا گؤزلرین آلدادی آلدی کؤنلۆمۆ

آلینا گؤر نه آل ائدر، کیمسه ایریشمز آلینه….

ترجمه:

باز دل دیوانه در خیال چشمانت

که می داند دلم در چه فکریست، خیالش چیست ؟

با مکر و حیله چشمان خمارت فریب داد و تسخیر کرد دلم را

وه که چه مکر می کند، کسی بدان پی نبرد…

زبان نسیمی به اندازه ای در تکامل شعر و نکات ادبی موفق بود که خط سیر قاضی بورهان الدین را در وی ساری و جاری می بینیم. شاید همین تلاشها است که باغ شعر ترکی را چندان بارور می کند که کیفیت آفرینش و آفرینندگی فضولی را پیدا می کند.

اؤزۆنۆ مندن نهان ائتمک دیلرسن، ائتمه گیل

گؤزلریم یاشین روان ائتمک دیلرسن، ائتمه گیل

ترجمه:

خود نهان کردن از من خواهی، مکن

اشک چشمانم روان خواهی، مکن

انسان – خدا که نسیمی در اشعارش به ستایش آن می پردازد موجودی انتزاعی نیست؛ بلکه تصویر بدیع انسان واقعی است. اما انسانی که خود را درک می کند و البته همه چیز را؛ انسان کامل. در کنار این مفاهیم و در بطن و متن آن و نه جدای از آن عشق نیز مطرح است. نسیمی همه جهان را عاشقانه دوست می دارد و هنر عشق ورزیدن را تبلیغ می کند. عشق او علوی است. ظاهربینان را به تمسخر نیز می گیرد:

آخیر زمانین فیتنه سی، شول گؤزلری شهلا ایمیش

گل دۆش اونون سئوداسینا، گؤر کیم نه خوش سئودا ایمیش

ترجمه:

فتنه آخرالزمان، این شهلا چشم بوده است

بیا و عاشقش شو، تا ببینی چه عشقی بوده است

انسان کامل، عشق و زیبایی، مفاهیم مطروحه دستگاه زیبایی شناسی نسیمی است. او انسان کامل را می پرستد. او انسان کامل را زیبا می بیند و مظهر حقایق. او عشق را در ظهور زیبایی و معرفت انسان می بیند. او جهان را ادراک می کند و انسان را و این همه را چگونه می تواند بیان کند تا دست تطاول اغیار و افکار بر وی تازیانه نزند و طعنش نکند. او پیامش را و دستگاه معرفتی اش را در اشعارش جاسازی می کند تا شاید ما، یا آیندگان پیامش را بگیرند.

فئردوسه منی دعوت ائدن زاهیده سؤیله

اول دیکَنه گؤز دیکمه کی گۆلزاریمی بولدوم

ترجمه:

به زاهدی که مرا به فردوس می خواند بگو

بدان خار چشم ندوز که گلزارم را جستم

به جهت مسلک اعتقادیش که از حروفیه است برخی از اشعار وی دارای ترکیب و بیان خاص حروفی و البته سمبولیک است. بزرگترین خدمت نسیمی به شعر و شعور ملی آزربایجان، تصنیف شعرهایش و اندیشه هایش به زبان مادری اش یعنی ترکی آزربایجانی است. آزربایجان با وجود نسیمی نیازی به ادعای مالکیت بر فرزندان قدرناشناس خود ندارد. نسیمی به اندازه ای بزرگ است که به جای همه بزرگان می تواند دیده شود.

غزل آزربایجان به پشتوانه خاقانی و مساعی اوحدی مراغه ای و ذوالفقار شیروانی در قرن هفتم هجری خود را توسعه می دهد و با نسیمی در قرن هشتم نقطه تحول خود را پی می ریزد. نسیمی با عقاید و احکام سیاسی و دینی رسمی عصر خود قاطعانه به مخالفت و ستیز بر می خیزد. با جنبش حروفیه همکاری می کند و پس از مرگ فضل الله نعیمی، عهده دار سرپرستی این گروه می شود. به شکل سخنگوی آنها در می آید و با این کار غزل اعتقادی ابداع می شود، اوج می گیرد و به عرصه های عمومی قدرتمندانه وارد می شود. “قهرمان غزل نسیمی دارای شخصیتی است که در زمان و مکان نمی گنجد”:

سید نسیمی‌نین ادبی یارادېجېلېغېنې ایکی دؤوره‌یه بؤلمک اۏلار:

۱- ۵. ایلک دؤوره

اۏنون ۲۵- ۲۶ یاشلارېنا قده‌ر، یعنی فضل الله نعیمی ایله تانېش اۏلماسې و اۏنون طریقت و مسلکینی قبول ائتمه‌سینه قده‌رکی دؤوره‌نی یارادېجېلېغې‌نېن ایلک دؤوره‌سی آدلاندېرېرېق. بو دؤوره‌ده کی شعرلرینده، اۏ خواجه احمد یسوی (اؤلۆم ۵۶۲ هـ.) و جلال الدین رومی (اؤلۆم ۶۰۴ هـ.) تأثیرینده نصیحت آمیز، تعلیمی و حکمتلی شعرلر و اۏن دؤرد معصوم – علیهم السلام- اۆچۆن منقیبه‌لر یازېردی.

سؤز یۏخ کی او بو دؤوره‌ده، شاعیرلیڲینی سېناماغا باشلایان بیر اعتقادلې و ساوادلې گنج کیمی ظهور ائدیر. بۆتۆن شیعیه‌لر، منقیبه‌لر، نصیحت وئریجی غزللر و قصیده‌لر، حکمتلی تویوقلار و مثنویلرینی، بو دؤوره‌یه عائد ائتمک اۏلار.

بئله شعرلرده، عرفان آخېجېلېغې یۏخدور و شعر دیلی قورودور. شاعیرده جۏشغون اۆره‌ک اۏلسادا، جۏشغون دیل یۏخدور. شاعیر حله درین معنالارې لاې بالایلې دیل ایله بیان ائتمڲه ال تاپا بیلمه‌میشدیر. بو دؤوره‌ده شاعیرین ثابت تخلّصوده یۏخدور، اۏ گاه سید، گاه حسینی و گاه سید نسیمی و بعضاً ده هاشمی تخلص ائدیر.

تۆرکجه دیوانېندا‌ بو دؤوره‌یه عائد اۏلان شعرلرینی یۆز قطعه‌یه یاخېن مختلیف قالېبلې شعرلر تثبیت ائتمک اۏلار. بو دؤوره‌یه عائد شعرلرینه عمومیتله نصیحت وئرمه روحو حاکیمدیر:

دیو رجیمه ‌ای‌کؤنۆل! قیلما داهی متابعت،

تانرې‌سؤزۆن‌ائشیدیجک‌صی� �ق ایله قیل ملازمت.

یاخشېلېق ائیله‌سن، سنا یاخشېلېق ائیلیه خدا،

عاقیبت اصلینه قېلېر خئیره شره مراجعت.

* * *

کؤنۆل وئرمه جهانا، بی‌وفا دېر،

کؤنۆل وئرمک آنا عئین خطا دېر.

بونا جان و دل ایله آنلاو باخ،

فنا دېر بو فنا، سانما بقا دېر.

بقاسې وار ایمیش اۏلسا جهانېن

قالایدې باقی اوش اۏل مصطفا دېر.

جهانېن چۆن بقاسې یۏخ نسیمی،

آنې قویوب حقه دؤنمک روا دېر.

هابئله همین دؤوره‌یه عائد اولان اۏن دؤرد معصوم علیهم السلامېن منقیبه‌لری، اۏنون دیوانې‌نېن مختلیف یئرلرینه سالېنمېشدېر کی بیز هامېسېنې، شیعیه‌لر بؤلۆمۆنه توپلادېق.

۲- ۵. ایکینجی دؤوره

بو دؤره اۏنون اولغونلوق چاغلارېدېر. ایڲیرمی بئش یاشېندان اعدام اۏلونماسېنا قده‌رکی اۏن ایللیک دؤره‌دیر. بو دؤره‌ده اۏ، فضل الله نعیمی ایله یاخېندان و حضوری اۏلاراق تانېش اۏلور. گرچی نعیمی‌نی قاباقجادان‌دا تانیېردی و حتی گاهدان اۏنون آدېنې اؤزۆنه تخلص کیمی سئچیردی ولاکین یاخېندان تانېش اۏلدوقدان سۏنرا، دۆشۆنجه دۆنیاسې تمامیله دڲیشیر و اۆزۆنه عرفانی مسلک سئچیر و حروفیلر جرگه‌سینه داخیل اۏلور.

سید نسیمی فضل الله تبریزی ایله تانېش اۏلماقدان قاباق‌دا، حقیقی، عشقی و دوغرویولو آختاران بیر شاعیر ایدی. مولانا جلال الدین رومی و حافظ شیرازی‌نېن تأثیری آلتېندا یارېم عرفانی شعرلر یازېردی.

ولاکین حروفیلر جرگه‌سینه گیردیکدن سۏنرا، تام شؤوق و هیجانلار ایچینده عرفانی عئشق ایله دولو شعرلر یازماغا باشلایېر.

بو دؤورده‌‌کی شعرلری‌نېن بعضی مضمونلارې حاققېندا آشاغېدا دانېشېرېق:

۱- ۲- ۵. قرآنی رمزلر

سید نسیمی اؤز شعرلرینده قرآنی رمزلری آچما یۏلونو ایضاح ائتمک اۆچۆن بیر پارا گؤروشلره دایانېر. میثال ایچۆن دئمه‌لییک کی اۏنون نظرینده ۴ عنصر (سو، اۏد، تۏرپاق و یئل)، ۷ خط (۲ قاش، ۲ کیپریک، بیر ساچ) بیری- بیرینه ضرب ائدیله‌رک قرآن کریمین اسرارېنې حل ائتمه آچارې اۏلور.

بیر و یا بیر نئچه حرفدن مئیدانا گلن الم، یس، طه، الر کیمی آیه‌لری، حروفیلر محاکمات و مقطعات آدلاندېرېرلار. نسیمی بو آیه‌لردن اؤز شعرلرینده بۏل- بۏل استفاده ائتمیشدیر و اۏندان علاوه داها چۏخ استفاده ائتدیڲی آیه‌لری بئله سېرالاماق اۏلار:

۱. کُن فَیَکُون (یس/ ۸۲): یس سوره‌سینده گلن بو آیه‌نی نسیمی وارلېغېن اساس سببی حساب ائدیر:

کاف ایله نون ازلده چۆن علّتیمیزدیر، ای بشر!

جؤوهر لامکان بیزیک، کیم بیله‌ شر حدودوموز.

۲. اَلَستُ بِرَبِّکُم (اعراف/ ۱۷۲): نسیمی بو آیه‌دن ده چۏخ استفاده ائتمیشدیر:

سیرر الست ربّکم چۆن کی گؤتۆردۆ پرده‌یی،

زاهیده آسسې ائیله‌مز خیرقه‌ی پاره- پاره‌سی.

لعلین مئیی الست ایدی جام اۏلمادان هنوز،

خاص ایدی صؤحبتین داها عام اۏلمادان هنوز.

بو آیه‌یه گؤره، تانرې روحلارېن یارادېلماسېندان سۏنرا اۏنلاردن سۏروشموشدورکی آیا من سیزېن ربّینیزه‌م؟ روحلاردان بیر قیسمی بلی و بیر قیسمی ایسه نعم دئمیشلر. بلی دئینلر دۏغرو یۏلا گئده‌نلر حساب اۏلورلار.

۳. لَیلَةُ الاَسْری (اسری/ ۱): حضرت پیغمبرین معراجېنا اشارت ائده‌ن بو آیه‌دن‌ده، نسیمی دفعه‌لر استفاده ائتمیشدیر و آللاهېن اؤزۆ بنده‌سینی گئجه مسجید اقصایا آپارماسېندان دانېشمېشدېر.

ای جمالېن سیرر سُبْحانَ الَذّی اَسْری ایمیش،

عَبدُهُ لَیلاً تاپوندو، مَسجِدُ الاَقْصی ایمیش.

۴. قابَ قَوسَیْن (نجم/ ۹): حروفی آنلایېشېندا، ایکی حرف اۏلان قوسین ایکی قاشا اشاره ائدیر و نسیمی اۏخوجونو بو حرفلری گؤرمڲه و اۏخوماغا چاغېرېر:

گل سَوادُ الوَجْه ـی گؤر کیم فقر مطلقدیر آدې،

روشن آنلا کعبه قَوْسَیْن ایله اَوْ اَدْنی مېزې.

* * *

تا سَقهُم شربتیندن ایچدی بو خسته کؤنۆل،

سیرر اَوْ اَدْنی یی بولدو، قاینادې خوم‌خانه‌سی.

۵. عرش و اِستوی و الرّحمن (طه/ ۵): نسیمی بو آیه‌دن‌ده چۏخ استفاده ائدیر. حروفی اینانجېنا گؤره، انسان اۆزۆنده ۲۸ حرف اۏخونور، اۏنا گؤره آدمین اۆزۆنه الرَّحْمن عَلَی العَرْشِ اسْتِوی آدې وئریر:

زۆلف و روخسارېندېر الرَّحْمن‌عَلَی‌العَرشْ ‌اِسْتِوی،

کعبه‌نین محرابی قاشېن، فیتنه‌ی عئینین حطیب.

* * *

اِسْتِوی سیررینا یۏل بولدو یۆزوندن تا آنا،

جبرئیل‌چکدی‌بوراقې،‌مین� �ی گئتدی چون عقاب.

بورون استوا خطی کیمی اۆزۆ ایکیه بؤلۆر و نسیمی دفعه‌لر بونا اشاره ائدیر.

۶. اَحسَنِ التَّقْویم (تین/ ۴): بو آیه، وحدت وجود اینانجېنا اینانانلار ایچۆن بیر نقلی دلیل سایېلېر. وارلېق بیرلیڲی اینانجېنا گؤره، کائنات، مطلق وارلېغېن ظهورودور. بۆتۆن عالم، مطلق وارلېغېن علمیندن ظهور ائتمیش، گؤیلر، عنصرلر، جانلېلار، جانسېزلار و س. یارانمېش و تاپېلمېشدېر. اۏنلارېن ایچینده ایسه انسان ان سۏن و ان کامیل مخلوقدور و تانرې‌نېن تجلی یئریدیر:

چۆن کی یۆزۆن اَحْسَنِ التَّقْویم ایمیش،

سنده ظهور ائیله‌دی سبحانېمېز.

* * *

منکر اۏلما بو سؤزه وارېب کلام اللاهدا گؤر،

اَحْسَنِ التَّقْویم ایله گؤستردی انسان صورتین.

نسیمی دئییر کی زاهید بیر منجم کیمیدیر و بو سؤزۆن ایچ آنلامېنې باشا دۆشمز:
منجّم زاهید آنلاماز کی سنسن اَحْسَنِ التَّقْویم،
ازلدن تا ابد اۏلدو عیان حۆسنۆن کیتابېندان.

۲- ۲- ۵. حروفی رمزلر

۱. اۏتوز ایکی و ایڲیرمی سگکیز

حروفیلیک اینانجېنا گؤره، انسانېن اۆزۆنده‌کی ۷ حرفی مختلیف یۏللار ایله ۲۸، ۲۹ و گاهدا ۳۲ اۏلاراق اله گتیرمک اۏلار. بو ۷ حرف (ایکی قاش، دؤرد کیپریک، بیر ساچ یعنی سواد اعظم)دیر.
۴ عنصر یعنی سو، هاوا، تورپاق و اۏد ایله ضرب اۏلاندا ۲۸ عددی اله گله‌ر. لام الیف ایسه گاه بیر حرف حساب اۏلور و گاهدا پ، چ، ژ، گ حرفلری‌نین جانشینی‌دیر. بو ۴ حرف ۲۸ ایله جمع اۏلاندا ۳۲ اله گلیر.

نسیمی‌ده شعرلرینده یئر به یئر ۲۸ و ۳۲ عددلرینی انسان اۆزۆنده گؤرمک ایسته‌ییر:

آیت سَبعُ المَثانی‌ دیر یۆزۆن،

اۏتوز ایکی‌نین نیشانی دیر یۆزۆن.

* * *

بیست‌وهشت‌وسی‌ودودان دېشقارې ‌بیرنسنه‌یۏخ،

بو کلام ایچینده خئیلی قیل و قالی گؤرمۆشم.

* * *

بیست ‌و هشت‌ و سی ‌و دو دور سئیریمیز،

فضل حق اۏلدو بو یۏلدا پیریمیز.

باشقا شاعیرلرده اۆزۆ، قاشې، کیپریڲی، دۏداغې و سائره‌نی گۆنشه، کیتابا، مصحفه، یایا، اۏخا و سائره‌یه بنزه‌دیرلر. اۏنلارېن بنزه‌تمه‌لری بیر بدیعی تصویر یاراتما و گؤزه‌للیک حئیرانی اۏلمالارې اۆچۆندۆر. ولاکین نسیمی‌نین هئچ بئله بیر نیّتی یۏخدور، بلکه حروفیه تعلیماتې اساسېندا آئینی بیر عیباره‌لر ایشلتمک اۆچۆن بو تشبیه‌لردن استفاده ائدیر. اۏ، زۆلف و روخسارې، الرَّحْمن عَلَی العَرْش اِسْتِوییا بنزه‌تدیکده، بیر حروفی اینانجېنا دایانېر و اصلینده آیه‌نی تأویل ائتمڲه چالېشېر.

۲. عئشق

نسیمی عئشق ایله یاشایان و عئشقی تبلیغ ائده‌ن بیر حروفی‌دیر. بو عئشقی ایسه، داشا- تۏرپاغا یۏخ، انسانا سارې یؤنلدیر:

گرچه آساندېر دئر، ای جان! عئشقینی هر بی‌خبر،

کیم‌کی‌شۏل‌سئودایا‌دۆشد ۆ،‌بیلدی‌کیم‌آسان دڲیل.

عئشق‌ایله‌جان‌یۏخدور اول‌بی‌معرفت حئیواندا کیم،

صورتین نقشینه دائیم واله و حیئران دڲیل.

شاعیرین نظرینده عئشق تامام اۏلماسې اۆچۆن صیدق و دۏغرولوق لازېمدېر و عاشېق بو یۏلدا جان و جاهانېندان کئچمه‌لیدیر:

گرعاشېق‌ایسن،‌صیدق ایله شۏل دلبر اۆچۆن گل،

جان ایله جاهان اۏرتایا قۏی، ترکِ سر ائیله.

۳. تانرې تجلّی‌گاهی

گؤزلر، قاشلار، کیپریکلر، یاناقلار، دۏداقلار، آغیز، چنه، چنه چوخورو، غبغب، اۆزده‌کی خطلر، آلېن و عمومیتله اۆز، جمال و جمال‌اللاها دلالت ائدیر.

حروفی اینانجېنا گؤره انسان، احسن تقویم و احسن صورت اۆز‌ره یاراندېغېنا گؤره، مظهر الله سایېلېر. ائله بونا گؤره‌ده نسیمی، انسان اۆزۆنۆ، تانرې تجلّی‌گاهی حساب ائدیر.

حروفیلیک دئییر کی اگر اۆزده یاتان ۲۸ حرفین اسرارېنې کشف ائتمک اۏلسا، اۏندا تانرې و یارادېلېش اسرارې‌دا کشف اۏلونا بیله‌ر. معشوقه‌نین بۏی- بوخونو، بئلی، الی، قۏلو، آیاغې، یئریشی ‌وس. هامېسې وحدت وجود گؤرۆشۆ ایله ایضاح ائدیلیر.

۴. جسدلنمه و دۏن با دۏن

نسیمی‌نین تجسّد و جسدلنمڲه اینانجې دفعه‌لر شعرلرینده بیان ائدیلمیشدیر. اۏ، حققین تجلّی‌سینی گؤردوڲو انسانی بئله وصف ائدیر:

صبا زۆلفۆن ‌نسیمیندن جاهانې‌جۆمله جان ائتدی،

دمیندن‌گؤر صبا‌ زۆلفۆن‌کی نه‌جانلار روان ائتدی.

بۏیوندور سدره و طوبا، اۆزۆندۆر جَنَّتُ المَأوا،

خط و خالېن کلام اۏلدو، بو اسرارې بیان ائتدی.

اۏ، روحون دۏلانماسېنې حکمت آمیز بیر بیان ایله بئله وصف ائدیر:

چۆن خاکدان ائده‌ر سفر، معدن نبات اۏلور شجر،

رؤوشن گؤرۆر اهل‌نظر، اۏل طعمه‌ی حئیوان گلیر.

* * *

چۆن‌طعمه‌ی‌حئیوان‌اۏلور ،‌اۏل‌دا کی‌انس ‌و جان ‌اۏلور،

انسانا واصیل اۏلماغا بی‌دست و پا، پرّان اۏلور.

بو بئیتلر مولوی رومی‌نین آشاغېدا کی بئیتلرینی یادا سالېر:

از جمادی مردم و نامی شدم،

وز نما مردم به حیوان سر زدم.

مردم از حیوانی و آدم شدم،

پس‌چه ترسم کی ز مردن کم شدم؟

حمله‌ی دیگر بمیرم از بشر،

تا بر آرم از ملایک بال و پر.

وز ملَک هم بایدم جَستن ز نو،

کُلُّ شَیءٍ هالِک اِلا وَجْهَهُ.

و یا:

گؤر کیم وجود عالمی بعد از فنا نشأت وئریب،

هر عضو بیر دۆرلۆ گیاه اۏلوب قامو یکسان گلیر.

اول‌جان‌کی‌صافی‌دیل‌اۏ� �وب‌کئچدی‌جهاندان‌ای‌صن� �!‌

بالله‌کی‌اول‌هر دم به دم‌همچون‌گولِ‌خندان اۏلور.

نسیمی تۆرک- شامان اینانجې اساسېندا اۏلان روحون دولانماسېنې و آدامېن بؤیۆک روحلارا دۏن (= جسد) اۏلمایا لایېق اولماسې مسأله‌سینی، حکیمانه بیر دئییش ایله اینجه‌له‌ییر:

جؤوهر فرد آدمین کانېندادېر،

کُنْتُ کَنْزاً[۱] آدمین شأنېندادېر.

گرچی شئیطان آدمین قاتېندادېر،

سرّ اسما آدمین جانېندادېر.

۵. فنا فی الله

اۏ، حقیقی عاشېق اۏلدوغو و حققه اؤزۆنۆ فدا ائتدیڲی اۆچۆن، محشردن و جهنم‌دن قۏرخمور، چۆن کی وصالا و فنایا چاتمېشدېر:

نسیمی چون وصالېندان ایریشدی جنت و حورا،

نه محشردن حساب ائیله‌ر، نه تامونون عذابېندان.

۶. زاهید

زاهید، بۆتۆن عرفانی ادبیاتدا اۏلدوغو کیمی، نسیمی‌نین دیلینده‌ده کۆت بئیین و دایاز دۆشۆنجه‌لی اۏلاراق وصف ائدیلیر:

فیردوسا منی دعوت ائده‌ن زاهیده سؤیله،

اۏل تیکانا گؤز تیکمه‌کی گۆلزارېمې بولدوم.

* * *

نقل و روایت ایله، زاهید اوزالدېر سؤزۆ،

بونجا نه سؤیله‌ر اگر دۏغرو مقالې بیلیر!

* * *

عاشېق صادق دوزاغېن قوشو ای زاهید! دڲیل،

دامه دۆزمه تسبیحی، سجاده‌یی دام ائیلمه!

زاهیدین هیچ اۏلدو زؤهدۆ، هیچ کئچدی طاعتی،

باشلادې یاسېنه ایندی، کیمسه گلمز یاسېنا.

۷. مبارزه و ساواش

نسیمی مبارزه‌لر مئیدانې‌‌نېن بیر قهرمان شاعیریدیر. او ساواشدان قۏرخمایان و ساواش مئیدانلارېنا ایڲید ار کیمی گیره‌ن بیر قهرماندېر:

عئشق ایله مئیدانا مؤحکم ار گره‌کدیر کیم گیره،

هر هۆنرسیز هیمّتی یۏخون یئری مئیدان دڲیل.

۳- ۲- ۵. نسیمی و موسیقی

نسیمی یئددی بئیتلیک بیر غزلینی تام موسیقی اصطلاحلارېنې ایشلتمک اۆچۆن قۏشموشدور:

حسرت یاشې هر لحظه قېلېر بنزیمیزی ساز،

بو پرده‌ده بیر یار بیزه اۏلمادې دمساز.

مطلعلی بو غزلده: ساز، پرده، چارگاه، زنگوله، سه‌گاه، حیجاز، صیفاهان، نای، عراق، رهاوی، حصار، مبرقع، مخالیف، سوز و شؤوق سؤزلرینی ایشلتمیشدیر. اۏنون شعرلری گؤستریرکی موسیقی هاوالارې ایله تانېش ایدی و اؤزۆده طنبور چالاردې.

۴- ۲- ۵. حروفیلیڲین صوفیلیک ایله فرقی

بیزیم تصوف شعریمیزده، معشوق، یار، دلدار و بو کیمی کلمه‌لر سمبولیک اۏلاراق تانرې حاققېندا ایشه آپارېلېبدېر. معشوقه‌نین اۆزۆ، دۏداغې و اعضاسېنې‌دا وصف ائده‌نده، مئی و شرابدان دانېشاندا، یئنه‌ده صوفی شاعیرلر، مجازی معنالاردا ایشلتمیشلر. ولاکین نسیمی ایله صوفی شاعیرلرین فرقی بوراسېندادېر کی، نسیمی یالنېز حروفیلیک ایناجلارېنې اؤیرتمک اۆچۆن و وحدت وجود اساسلارېنې محکم‌لندیرمک اۆچۆن، بو کلمه‌لردن استفاده ائدیر. داها دۏغروسو، اۏ بیر مکتب چرچیوه‌سینده، قرآنا اساسلانېر و قرآنېن آیه‌لریندن چېخاراجاغې آنلایېشلار اۆچۆن بو کلمه‌لردن استفاده ائدیر.

منده سیغار ایکی جهان، من بو جهانه سیغمازام

گوهر لامکان منم، کون و مکانه سیغمازام

عرش ایله فرش و کاف و نون، منده بولوندو جۆمله چۆن

کس سؤزۆنۆ و ابصم اول، شرح و بیانه سیغمازام…

ترجمه:

دو جهان در من بگنجند، من در این جهان نگنجم

گوهر لامکان منم، در کون و مکان نگنجم

عرش و فرش و کاف و نون، جملگی در من پدیدار شدند

حرف نزن و لال شو، در شرح و بیان نگنجم…

تحول و سیر و سلوک معنوی منجر به ظهور انسان کامل، مفهومی است که در چارچوب فرهنگی آزربایجان از نظامی و خلاقیت او شروع می شود و اکنون در لفظ و قلم نسیمی قدرتمندتر و باشکوهتر و البته انقلابی و طوفانی می غرد و نمودار می شود. “انسان زینت و زیور حیات است. انسان سزاوار ستایش است. او، قدرت عظیم است. نعمت طبیعت پر لطف، زیبایی های عالم، با نام انسان پیوسته است … انسان موجودی است قادر، انسان در روی زمین مظهر خداست. انسان، خداست. و خدا منم، خدا تو هستی. هر کجا که انسان پاک سرشت وجود دارد، خدا نیز آنجاست. خدا را نه خارج از زمان و مکان، بلکه در طبیعت، در زمین، در وجود انسان کامل معنوی، در عمل انسان کمال یافته باید جستجو کرد”:

مرحبا اینسانی کامیل، جانیمین جانانه سی

عالمین جیسمی صدفدیر، سن می سن دوردانه سی؟

ترجمه:

مرحبا انسان کامل، جانان من

جسم عالم چون صدف، دردانه اش آیا تویی؟

Bir Cavab

  1. çox qəşəhdi,mən sizin bu saytızdan mətləb götürmağa çox güvənirəm

Bir şərh yazın